- ناف افتادن
- جابجاشدن عضلات ناف بسبب برداشتن باری سنگین یا بکار بردن زور زیاده از حد یا ترسیدن بسیار
معنی ناف افتادن - جستجوی لغت در جدول جو
- ناف افتادن ((اُ دَ))
- جابجا شدن عضلات ناف به سبب برداشتن باری سنگین یا بکار بردن زور زیاده از حد یا ترسیدن بسیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افتادن بار از پشت چارپا سقوط بار
حرکت کردن، جاری شدن
شکاف پیدا کردن رخنه یافتن
روان شدن، روانه شدن، به کار افتادن دستگاه یا ماشین
کاری پیش آمدن، حادثه ای رخ دادن، واقعه ای اتفاق افتادن
کار افتادن کسی را. حادثه ای پیش آمدن او را واقعه ای برای او اتفاق افتادن
مردن در گذشتن: (ابو مسلم از منجمان شنیده بود که او را کام بروم افتد) (مجمل التواریخ و القصص)
جنگ در گرفتن واقع شدن جنگ: و میان ایشان پنج نوبت مصاف افتاد چهار بار بر کیارق مظفر بود و یک بار سلطان محمد
کمتراتفاق افتادن: نادرافتدکه یکی دل بوصالت ندهد یاکسی در بلد کفر مسلمان ماند. (سعدی)، جالب توجه واقع شدن: چنان نادرافتاده در روضه ای که بر لاجوردی طبق بیضه ای. (سعدی)
درمانده شدن
نگاشته شدن، آفریده شدن
میسر شدن دست دادن: اگر پا بیفتد، اتفاق خوب یا بدی پیش آمدن: پای بدی برایم افتاد
قرار گرفتن عضوی که تکان خورده
در جای خود قرار گرفتن عضوی که تکان خورده و از بند دررفته، به جای خود برگشتن هر چیزی که از محل مخصوص خود بیرون آمده و جا به جا شده باشد
افتادن، دراز کشیدن: (آصفی، مرغ سحر نعره زنان است هنوز گل بصد ناز قبا کنده و وا افتاه است) (آصفی. بها)
((اُ دَ))
فرهنگ فارسی معین
با محیط یا شغل تازه سازگار شدن، در جای خود قرار گرفتن استخوان جابه جا شده، خوب پخته شدن غذا، به ویژه آش و مانند آن، با تجربه شدن، به کمال رسیدن